وقتی زمان میذاری و کلی انرژی صرف می کنی تا اینکه راه حل یک مساله ای رو که با اون روزها درگیر بودی رو پیدا کنی، حس خوبی بهت دست میده. حتی اگر هیچ چی ندونی، فکر می کنی که الان همه چی دون شدی 😎! اعتماد به نفست شدید میره بالا. اما این موقتی است. پس از مدتی دوباره حس و حالت به مانند روز اول بر میگرده؛ مگر اینکه مشکل جدیدی که سراغت اومده رو حلش کنی و مجدداً همون حس خوب رو بهت میده، که برای حل کردن اون مشکل هم شاید چندین ساعت یا حتی چندین روز نیاز باشه.
اما داستان همین جا ختم نمیشه. وقتی این چرخه رو تجربه می کنی، با خودت میگی: “این کاش یک کسی بود، که بدون اینکه آزمون و خطا کنم این موضوع رو به من یاد میداد 😐. این طوری بهتر و سریعتر یاد میگرفتم و زمانم رو از دست نمی دادم”. این حرف واقعاً درسته. اما چه کسی باید بیاد به من و تو یک مبحث تقریباً پیچیده رو یاد بده؟ کسی میاد این کار رو برای ما انجام بده که در قبال زمانی که برای ما میذاره، چیز بهتر و بیشتری برداشت کنه. مثلاً جواب زحمتی که برای ما کشیده رو به صورت مالی پرداخت کنیم که طبیعتاً مبلغش هم کم نیست. اگر این طور بود، خیلیها به سراغ معلم خصوصی می رفتند و کارشون رو سریعتر راه میانداختند.
حالا صفحۀ داستان رو ۱۸۰ درجه می چرخونیم. فرض می کنیم ما هم با آزمون و خطا و کلی سر و کله زدن، یک نوع دانش رو یاد گرفتیم. در این حالت آیا قبول می کنیم که این آموخته های همراه با زجر رو به راحتی به دیگران یاد بدیم؟ توی انجمن های اینترنتی با افرادی زیادی صحبت داشتم. هیچ کدوم از اونها دوست نداشتند و نخواستند که جواب سوالات ما و یا دیگران رو به صورت مستقیم بدن. حالا منم اگر توی یک زمینه دانشم کفاف پاسخگویی به سوالات دیگران رو بده، همچین رغبتی ندارم که رایگان و یا در قبال دریافت ارزش کمی اون رو با دیگران به اشتراک بذارم.
پس سختیای که برای به دست آوردن یک چیزی متحمل میشیم، باعث میشه که به سادگی اون رو با دیگران به اشتراک نذاریم. این هم خوبه و هم بد. همین که افراد دانششون رو همین طور فله ای با دیگران به اشتراک نمیذارن، ارزش اون دانش و همچنین افرادی که اون رو یاد دارند رو بالا میبره. اما از طرف دیگه اگر در داشتن این حس افراط بشه، خساستی پیش میاد که به هیچ عنوان دوست نداریم چیزی که ما میدونیم رو به دیگران یاد بدیم. چون برای اون خیلی زحمت کشیدیم و اگر دیگران هم دوست دارند اون رو یاد بگیرند، در بهترین شرایط باید سختیهایی که ما کشیدیم رو هم متقبل بشن.
اما دین ما که اسمش اسلامه، چیزی به نام زکات داره که زکات علم رو یاد دادن اون به دیگران تعریف کرده. این رو تا به حال با تمام وجوم حس کردم که چیزی که به دیگران یاد میدیم، اول از همه چندین برابرش رو خود ما یاد میگیریم. فرض کنید که بنده قصد نوشتن یک مقالۀ آموزشی راجع به یک موضوع رو دارم. اول باید برم و زمان بذارم و چندین ساعت راجع به اون موضوع اطلاعات جدید کسب کنم. تازه این بیشتر زمانی صدق میکنه که راجع به اون موضوع از قبل پیش ذهنیتی دارم. اگر نداشته باشم که باید چندین ماه زمان بذارم! پس من یک مقاله نوشتم و شاید چندین کتاب رو یاد گرفتم. این رو نگید که هر کسی میتونه بدون نوشتنِ اون مقاله، چندین کتاب رو بخونه! برای هر چیزی انگیزه ای لازمه، و چه انگیزهای بهتر از انگیزۀ مفید بودن برای خود و دیگران.
تا الانش این طوری بوده که زمانی که قصد شروع یاد گرفتن یک دانش رو داشتم، بین خود و خدا گفتم که: “اگر این موضوع رو یاد بگیریم، قول میدم به دیگران هم یاد بدم.” حالا کار ندارم که به قولم عمل کردم یا نه 😁. ولی چیزی که مشخصه اینه که، مشقتی که برای یاد گرفتن یک دانش میکشیم، خودش مانع میشه که به سادگی اون رو رایگان به دیگران یاد بدیم. ولی این رو هم باید بدونیم که این دیگران خودشون هم باید بخوان که زمان بذارند و یاد بگیرند و داستان به همین جا ختم نمیشه ⛔.
سلام،
یکی از مسائلی که من همیشه درگیرم همین یادگیری و یاد دادن هست.
برای همین مساله وبسایتی را دارم در مورد زبان و لیسنینگ می نویسم و همش دغدغه ام همینه
کاش همه مثل شما به مسائلی این چنینی متفاوت نگاه می کردند…
کاش…