متاسفانه من خودم این طوری هستم که تا زمانی که فشاری رویم نباشد، حداکثر توانم را در انجام آن کار به کار نمیگیرم! خیلی سعی کردم تا بدون فشار کارها را انجام دهم. تا جایی خوب پیش رفتم؛ اما پس از مدتی دوباره سست شدم. الان که فکرش را میکنم اگر فقط ۴۰ درصد انرژی که روی کار در هنگام اعمال فشار و زور میگذارم را روی کارهایی که فشاری روی آنها نیست بگذارم، حتماً موفق خواهم شد.
یکی از سختیهای کار پرفشار، ضرب الاجلی است که برای آن تعیین شده است. این ضرب الاجل در خیلی از مواقع خیلی کم است و در ابتدا به فکرم میرسد که من قادر به انجام آن کار نیستم. اما همین که موفق به اتمام آن میشوم، تازه میفهمم که میتوانم از آن دست کارها را انجام دهم. پس عامل ضرب العمل خود میتواند باعث پیشرفت در کار گردد.
همین عامل را سعی میکنم در کارهایی که باید انجام دهم هم شبیه سازی کنم. پس یک تایمر باز میکنم و یا یک مدت زمان چند ساعته یا چند روزه را تعیین میکنم که باید آن کار به اتمام برسد. در خیلی از مواقع این شبیه سازی آن طوری پیش نمیرود که انتظارش را دارم. چون بالاخره میدانم که جبری حداقل برای مدت کوتاه در آن کار نیست. پس باز هم کار عقب میافتد.
این نوع ضرب الاجل تعیین کردن شاید خوب جواب ندهد، اما از هیچی بهتر است. شاید وقت آن باشد که کمی روی مشکلاتی که برای ما چنین ضرب الاجلی را میسازند هم فکر کنیم. بی خود نیست که گفته میشود مشکلات میتوانند سکوی پرش باشند.
دیشب بود که خبر به من رسید، هارد سرور سوخته و تمامی اطلاعات سرور از دست رفته است! نمیدانید چقدر نا امید شده بودم. به یاد آخرین نسخۀ پشتیبان افتادم که مال یک هفته پیش بود که آن هم به طور اتفاقی گرفتم. یعنی اگر همان را هم نداشتم که دیگر هیچ!! قرار بود یک سرور خام تحویل بگیرم و شروع به پیکربندی و تنظیمات و سپس برپاسازی سایتها روی آن کنم. علاوه بر اینکه بسیار خسته بودم و اصلاً ذهنم کار نمیکرد، ولی باید شده تا صبح بیدار میماندم و این کار را تمام میکردم.
از یک طرف عصبانی بودم و از یک طرف گیج. با خودم گفتم ای کاش تدبیر پشتیان گیری سرور رو هر چه سریعتر میچیدم. تا اینکه ساعت تقریباً ۲ نیمه شب بود که خبر رسید به دلیل Raid سخت افزاری هارد، سرور دوباره احیا شده! من که نفهمیدم قضیه دقیقاً از چه قرار است! اما الان این را فهمیدم که اگر چنین تجربهای که سرشار از حس نا امیدی است، به سراغ من نمیآمد و شوکی به من نمیداد، شاید بعدها بر اثر بی توجهیهای بیشتر نسبت به امر پشتیبان گیری، صدمات به مراتب بدتری به سراغم میآمد.
شاید دیدن مشکلات از این زاویه که هم میتواند از این مشکل بدتر به سراغمان بیاید و هم اینکه همین مشکلات مسبب پیشگیری از مشکلات بعدی و بزرگتر هستند، خیلی از مواقع هم آراممان کند و هم امیدوار.