به دلیل اینکه برای مدتی است درگیر کار ضبط ویدیوهای آموزشیِ رایانه ای هستم، چیزهای خوبی از این داستان یاد گرفتم که دوست دارم آنها را با شما دوستان به اشتراک بگذارم. در کار ضبط مهمترین مؤلفه برای کیفیت محتوای تولیدی، صدا است. درست است که اولین مشخصۀ یک ویدیو، تصویر است. اما باید بدانیم که شخص بیننده تک تک لحظههای تصویر را نخواهید دید. اما تک تک ثانیههای صدا را خواهد شنید و کوچکترین ایراد را درک خواهد کرد. در صورتی که اگر همین ایراد در تصویر باشد، شاید به راحتی از کنار آن بگذرد. پس دانستیم که در یک ویدیوی آموزشی، نقش صدا بسیار پر رنگتر از تصویر است.
ما آدمها همیشه فکر میکنیم که از همه نظر کاملیم و هیچ فکر نمیکنیم که شاید تمامی کارهایی که انجام میدهیم به نوعی ناقص باشند. اما این دیگران هستند که به راحتی عیبهای کار ما را پیدا کرده و در خیلی از مواقع همین عیبها را بر سر ما میکوبند! به جای اینکه به درستی آنها را به ما گوشزد کنند. درست همین رفتاری که ما نسبت به دیگران داریم. اما چه میشد که ما میتوانستیم در درجۀ اول، عیبهای کارهای خود را پیدا کنیم، سپس به دیگران بپردازیم؟
در داستان ضبط صدا و تصویر، زمانی که پشت سیستم مینشینم و میکروفون و دیگر سخت افزارها و نرم افزارها را آماده میکنم، تا زمانی که خودم صدای ضبط شدۀ خودم را نشنیدم، فکر میکنم بهترین ضبط را داشتم. اما همین که کارِ ضبط به اتمام میرسد و اولین نمونۀ ویدیو را تماشا میکنم، حتی به این ایده میرسم که من حرف زدن معمولی را هم بلد نیستم! در آن زمان من در حال دیدن کار خود از یک دید دیگر هستم و چقدر جالب میشد که ما میتوانستیم همۀ جوانب زندگیِ خودمان را از دید دیگران هم ببینیم. این طور یقیناً میتوانستیم بفهمیم که چقدر در زندگی کردن ناشیانه عمل میکنیم!
ما هیچ وقت کامل نخواهیم شد؛ اما کاملتر خواهیم شد. چقدر احساس بدی دارم وقتی فردی را میبینم که فکر میکند از هر نظر کامل است! در حالی که انسان هر چقدر بیاموزد و به کار بندد، باز جای انتقاد از وی خواهد بود. کاش میشد دید دیگران از خودشان را به این افراد داد، تا بدانند که چه هستند…