اولاً به نظر من اون شانس نیست و فرصته! در ثانی لامصب وقتی هم میاد دم درب خونه، در نمیزنه، بلکه خیلی آهستهتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی میاد و از جلوی در رد میشه. تو باید هوشیار باشی و در رو باز کنی. سپس خِرش رو بگیری و بکشیش تو!! در غیر این صورت مطمئن باش که اون فرصت رو از دست میدی.
گاهی اوقات آنقدر فرصتها سریع از جلوی آدم میگذرند که حتی زمان فکر کردن راجع به آنها را هم نداریم. سریع باید تصمیم خود را بگیریم و آماده شویم تا از آن فرصت استفاده کنیم. همین تصمیم گیری سریع و البته صحیح، خود مهارتی شگرفت است که هر کسی آن را ندارد. خیلی از اوقات به دنبال چیزی میگردیم؛ ولی درست زمانی که به آن نیازی نداریم یا حتی نمیتوانیم از آن استفاده کنیم، به دستش میآوریم. خوب، اینجاست که باز هم باید بتوانیم از موقعیت استفاده کرده، چرا که فرصتها فقط یک بار درب خواهند زد. شاید دفعۀ بعدی وجود نداشته باشد!
دنیای ما، دنیای غیر منتظرهها است. درست همان چیزی که انتظارش را نداریم انتظار ما را میکشد. حال چه خوب و چه بد. فرصتها هم همینطور. درست زمانی که نباید شاید آید! البته از نظر ما این طور است. چون از یک زاویه به آنها نگاه میکنیم. شاید اگر میتوانستیم مثل خدا از زوایای مختلف و همه جانبه به همۀ موضوعات نگاه کنیم، نظر دیگری داشتیم.
آه، فرصتها مرا دریابید…