معمولاً اتفاق افتاده که طی سفرهای خارج از کشوری که داشتم، حس غربت خیلی خیلی بدی به سراغم اومده! البته بیشتر اون مواقعی که کوچولو بودم. ولی ببین حالِ آدم چطور به هم می ریزه که توی وطن و شهر خودت حس غربت و تنهایی بهت دست میده! یعنی انگار نیستی؛ یا هستی، کس دیگه ای نیست.
تا بعضی از دلایلش رو می تونم فهرست کنم. ولی خیلی از مواقع حتی وقتی که دلایلش رو هم بدونی، کاری نمی تونی بکنی. چون قفل میشی! این دیگه چه رسمشه، نمی دونم. یعنی کسی هست که بتونه درکم کنه؟! من توی این حالت دیوونه میشم، ولی خودم رو خیلی مدیریت می کنم …