کاشکی بدبختی های ما هم ساده بود

تو اتوبوس نشسته بودم. یک مسافر هم که شهرستانی بود و با زن و بچش بود، اومد و کنارم نشست. ازم ایستگاه میدان شهدا رو پرسید. هنوز چند تا ایستگاه مونده بود. همین که دو ایستگاه مونده بود تا به میدون شهدا برسیم، ازم پرسید؛ نرسیدیم؟ منم بهش گفتم: “این ایستگاه نه، ایستگاه بعدی”.

ادامه خواندن کاشکی بدبختی های ما هم ساده بود

وقتی طرز فکرت تغییر می کنه

من یاد گرفتم که وقتی نوع نگاهت به اتفاق‌های پیرامونت تغییر می‌کنه، طرز فکرت تغییر می‌کنه. وقتی هم که طرز فکرت تغییر کرد، اهدافت تغییر خواهند کرد. حالا دیگه ممکنه انگیزه‌ای برای کار کردن نداشته باشی. یا اینکه این انگیزه چندین برابر بشه. پس باید قبول کرد که همه چی از فکر شروع میشه. اینکه من یا شما یا هر کس دیگه ای چطور فکر می‌کنیم، نتیجۀ زندگیِ ما رو می‌سازه.

ادامه خواندن وقتی طرز فکرت تغییر می کنه

انجام دادن کارهای ساده

امشب رفتم پنج متر سیم برق بگیرم، یک بنده خدایی هم اومده بود تا یک وسیلۀ برقیش رو تعمیر کنه. حدس می‌زنید این وسیلۀ برقی چی بود؟ یک سیم سیار ساده که هیچ چی نداشت! زمانی که داشت درخواستش رو به فروشنده می‌داد، من فقط داشتم با تعجب بهش نگاه می‌کردم که واقعاً یعنی میشه؟! تا حالا فکر نمی‌کردم یکی برای تعمیر یک سیم سیارِ ساده دست به دامن شخص دیگه ای بشه.

ادامه خواندن انجام دادن کارهای ساده