به خواندن چه نوع کتابی علاقه دارید؟
به چه موضوعی؟
با چه سبکی نوشته شده باشد؛ به سبک ادبی حرفهای، کتابی یا با سبک عامیانه؟
اصلاً به خواندن کتاب علاقهای دارید؟
به این فکر میکنید که چطور زمانی را در روز خالی کنید و آن را به خواندن اختصاص دهید؟
به جرأت میتوانم بگویم که یکی از لذتبخشترین کارهایی که در روز میتوانم انجام دهم، مطالعه کردن است. حالا چه این کتابی که مطالعه میکنم الکترونیکی باشد و چه کتاب کاغذی. هر نوع متن قابل خواندن مزایای خاص خود را دارد. مزیت اصلی استفاده از کتابهای الکترونیکی این است که فاصلۀ تولید و استفاده از محتوای متنی را به شدت کاهش میدهند؛ پس اطلاعات به روزتری میتوانند تحویل دهند.
حیف که زندگی این اجازه را نمیدهد که مدام در حال مطالعه باشی. اصلاً شاید یک قسمت از همین مطالعه کردن، پس دادن چیزهایی که یاد گرفتی در قالب امتحانهای زندگی باشد! به هر حال زندگی خرج دارد و باید بتوان از چیزهایی که یاد میگیریم، در جهت پیشرفت مادی و معنوی خود از آنها استفاده کنیم.
برای مدت یک سالی که مشغول خدمت سربازی بودم، مجبور به کنار گذاشتن کامل مطالعه و کتاب خواندن شدم. هر چند برای همین مدت هم برنامه ریزی کرده بودم و چه در دوران آموزشی و چه در یگان، کتابهایی را بردم که بتوانم آنها را مطالعه کنم. حتی یادم میآید که فقط برای چاپ کردن یک کتاب الکترونیکی زبان اصلی، چاپگری خریدم و شروع به پرینت گرفتن از آنها کردم تا به خیالِ خامِ خودم بتوانم در دوران سربازی شده حتی اندکی از آنها را بخوانم.
در دوران آموزشی که به دلیل فشار بسیار زیاد، بیخوابی و خستگی، با هزار زحمت توانستم فقط چند برگ از یکی از آن کتابها را بخوانم؛ آن هم سر پُست! البته یادم میآید در همان پادگان آموزشی یک کتاب راجع به حجامت خریدم و آن را تا آخر خواندم. پس میتوانم بگویم یک کتاب را تمام کردم 🙂 در یگان خدمتی که منطقۀ عملیاتی بود، اصلاً نتوانستم مطالعۀ درست و حسابی داشته باشم. آنجا واقعاً از صبح تا شب میدویدم، و مگر اینکه در حین انجام یک کار کتابی را دستم بگیرم و یک چند خطی از آن کتاب را بخوانم.
حالا کار نداریم که این دوران چطور گذشت و اگر شما هم تازه میخواهید وارد دوران سربازی شوید، نباید خودتان را با دیگران مقایسه کنید. چون ممکن است دست روزگار کاری کند که اصلاً سختی نکشید یا حتی شرایط بسیار بدتر از شرایط دیگرانی باشد که احوالشان را برای شما تعریف میکنند. در نوشتههای دیگر وبلاگم سعی میکنم راجع به این دوران هم بنویسم تا شما هم بتوانید از تجربههای من از این دوران استفاده کنید. به نفعتان خواهد بود. فقط دوست دارم نظر شما را هم بدانم.
اما میرویم سراغ اصل مطلب این نوشته! خلاصه، زمانی که خدمت تمام شد به دلیل اینکه برای مدت حدوداً یک سال مطالعۀ درست و حسابی نداشتم، از خواندن یک کتاب در کوتاهترین زمان ممکن عاجز بودم! آن زمان بود که فهیدم خواندن هم میتواند عادتی شود و هم میتواند به کلی فراموش شود. دلیل اینکه خیلی از مردم ما به خواندن رو نمیآورند، یکی این است که از دوران درس و کلاس و کتاب به دست گرفتن خاطرۀ خوبی ندارند (به سبب نظام خراب آموزشیِ ما) و دوم اینکه با خواندن چند بند از کتاب ممکن است چون از آخرین کتاب خواندن آنها مدت زیادی گذشته باشد و محتوای همان چند بند را به درستی درک نکنند، کتاب را به گوشهای انداخته و به سراغ همان ماهواره بروند!!
اما نکتۀ جالبتر این است که حتی ما میتوانیم به سبک خاصی از نوشته هم عادت کنیم. مثلاً اگر برای مدتی یک کتاب به سبک نوشتاری گفتاری (کتابی که در نوشتن از اصطلاحات گفتاری و عامیانه استفاده میکند، مثل گفتگوی متنیِ ما در شبکههای اجتماعی) خوانده باشید، سوئیچ کردن به کتابی که با زبان ادبی نوشتاری نوشته شده است، شاید کار سختی باشد. چرا که ذهن ما با خواندن کتاب قبلی، با آن ادبیات آموخته شده و شاید با خواندن کتاب بعدی، سرعت خواندن ما به شدت کاهش یابد. برعکس همین موضوع هم مصداق دارد.
پس درسی که از این نکته میتوان گرفت این است که، اگر با باز کردن یک کتاب و شروع به خواندن کردن آن، چیز زیادی از آن متوجه نشدید، مشکلی نیست. ذهن شما هنوز به سبک نوشتاری و کلماتی که در آن استفاده شده عادت نکرده است. شاید حتی نیاز باشد یک کتاب را کامل مطالعه کنید، تا از آن به بعد کتابهای همسبک آن را با سرعت موشک بخوانید! اگر هم تا به الان حتی یک کتاب به دست نگرفتید، همین الان دست به کار شده و به اینترنت متصل شوید یا به اولین کتابخانه یا کتابفروشی شهر خود مراجعه کنید. کافی است کتاب مورد علاقۀ خود را جستجو کنید و دریافت کنید. از ذهنیت خواندن اجباری کتاب بیرون آیید. همانطور که گفتم به سبب نظام آموزشی غلط ما، افرادی که از درس و کلاس فارغ میشوند، عمدتاً با خود عهد میبندند که دیگر سمت کتاب و مطالعه نروند. چون شرطی شدند که با خواندن یک کتاب، یک امتحان هم در کار است. در صورتی که خواندن کتاب مورد علاقه این دنگ و فنگها را ندارد.
در ضمن کتابها معمولاً چیزهایی را میگویند که نویسنده در هیچ رسانۀ دیگری گاهاً نمیتواند به این صراحت به آنها اشاره کند. البته اینترنت و وبلاگ که نوعی از کتاب الکترونیک محسوب میشوند، این خلاء را پر کردند و امروزه هر کسی در این فضا هر طور که دلش بخواهد میتواند بنویسید! ولی فراموش نکنید که برای یک نویسندۀ خوب شدن، اول باید یک خوانندۀ خوب بود. خواننده نه به این معنا که آلبوم بیرون بدهید!!